کتاب "همه ی کوچه ها بن بستند"
مجموعه اشعار حمید رفایی
برای تهیه این کتاب به آیدی زیر پیام ارسال نمایید
@sefareshcfu
_____________________
______________
برای نوشتن دلیل میخواستم...
دلیلی پر از آرامش که شعرهایم را آنچنان در خود غرق کند که جایی
برای مضمونی جز تو باقی نماند.
تو آن گمشده ای که سالهاست قلبم را به تسخیر خود در آورده و من
آن شاعر بی پناهم که در کوچه پس کوچه های شعر پرسه می زند تا
بلکه خبری یا اثری، و یا نشانی از تو بیابد.
افسوس که همه ی شعرها بی تو غمگینند و همه ی کوچه ها بن بست...
✅ انتشار چاپ اول مجموعه شعر " همه ی کوچه ها بن بستند"
بهمن ماه ۱۳۹۷
مجموعه اشعار حمید رفائی
@hamidrefaeipoem
_______________________
_____________
از هر طرف، به حال جوانان نگاه کن
پر می شوم ز درد ، ز هر سو بخوانی ام
وقتی به حال و روز خودم، فکر می کنم
دارد حرام می شود اینجا جوانی ام
مدرک، هنر، جوانی و سر زندگی، ولی
این ها ملاک سنجش کشور نبوده است
این حجم اختلاس، برای خدای ما
باور بکن که قابل باور نبوده است
من شرم می کنم ز غمِ مرد، سفره اش
گرچه درست، در گذر راه نفت بود...
اما چنان به فقر، دچار و اسیر بود
روزش دقیق، شکل همان چاه نفت بود
من شرم می کنم ز خجل بودن پدر
چون در وجود خسته ی او نان نمانده است
مضمون کودکانه ی خود را عوض کنید
در دست های خالی او، نان نمانده است
با صد هزار امید، به اینجا رسیده این
لطفا بیا و تیشه به این آرزو نزن
از پشت، تیر و خنجر و نیزه رسیده است
رحمی بکن به ما و تو از روبرو نزن
ایران هنوز، تشنه ی قدری عدالت است
من یک جوان خسته دل و نا توانی ام
با این شرایطی که شما ساختی، عزیز
دارد حرام می شود اینجا جوانی ام
#حمید_رفایی
#ایران
@hamidrefaeipoem
کسی به روی درختی نوشته بود به کارد
جمال چون تو درختی ربوده عقل و قرار
ندیده شکل تو دنیا به هیبت و عظمت
تو خود دلیل طراوت تو خود دلیل بهار
فقط برای جمالت کمی هرس بشوی
هزار مرتبه بهتر تو دل ربا بشوی
درخت سرو از آن سو شکسته آه کشید
بترس از آن که اسیر غم و جفا بشوی
کسی ندیده که سروی هرس شود چون که
محال بوده که از سرو هم ثمر برسد
کسی که کارد بگیرد چنین هنر دارد
بترس از آن که به دستان او تبر برسد
#حمید_رفائی
#کمی_متفاوت
@hamidrefaeipoem
نگاه کردی و من ذره ذره آب شدم
درست بودم و حالا، ببین خراب شدم
منی که پیش همه اولین دوای غمم
کنار تو که تمام منی "عذاب" شدم
زمانه ای که به جز من، کسی نبود گذشت؟
منِ "عزیزم" سابق، چرت "جناب" شدم؟
چه سخت می شود آن بت که نردبان تو بود
گرفته پای تو را و ببین طناب شدم
خودت تمام مرا سر سپرده کردی و حال...
رسیده موقع رفتن؟ مگر مجاب شدم؟
منی که تک یل میدان عشق او بودم
دلیر لشکر دشمن چرا حساب شدم....
بهانه نیست، تو با من پر از غمی شاید
نگاه کردی و من ذره ذره آب شدم
#حمید_رفایی
@hamidrefaeipoem
گذشته ای ز من و من، شکسته ام در خود
برای زندگیم اضطراب کافی نیست؟
خدا جهنم خود را در عشق پنهان کرد
برای اهل جهنم، عذاب کافی نیست؟
منی که تشنه ی دیدار بوده ام، حالا
نشسته ام بروی، این سراب کافی نیست؟
چقدر بغض کنم خنده پس دهم به شما
آهای مردم دنیا، نقاب کافی نیست؟
اگر غزل بنویسم برای درد دلم
خدا گواه دلم، یک کتاب کافی نیست
برای کشتن قلبم سلاح اوردی؟
برای کشتن من یک طناب کافی نیست؟
#حمید_رفایی