منتخب اشعار حمید رفائی

منتخب اشعار حمید رفائی

منتخب اشعار حمید رفائی

منتخب اشعار حمید رفائی

منتخب اشعار حمید رفائی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

اخر پاییز...

🖤🖤


گفتی اول عاشقت هستم ولی حالا ببین

من چگونه از تو و عشقِ نگاهت دلخورم


من همان اول که گفتم گرچه حالا عاشقی

جوجه ها را اخر پاییز باید بشمرم


#حمید_رفائی 

@hamidrefaeipoem

سیگار

________

دکتر نوشت آخر ڪه از سیگار می میرد

این شاعر دیوانه ی بیمار می میرد


قلبش چنان ویرانه از سیل نبودن هاست

یک روز در زیر همین آوار می میرد


اعدام؟نه، اصلا نیازی نیست ادم ها

قبل از رسیدن به طناب دار می میرد


سلول قلبش میله های بغض می گیرد

من با یقین گفتم ڪه او این بار میمرد


این جنگ جنگی بی سرانجام است وقتی ڪه

بی چارہ ای چون او در این پیکار می میرد


دست از سرش بردار، دنیا ، قول خواهم داد

او با همین سن ڪمش ، دشوار می میرد


تجویز من این است، باید شعر بِنویسد

چون عاقبت از دست این افکار می میرد


#حمید_رفائی

@hamidrefaeipoem

خنجر بیاور....

گفته بودی انتخابی بین بد یا بدتر است

رفتنت بد بود و این ماندن از آن هم بدتر است


از کنارم رد شدی و شیشه ی عمرم شکست

لطف کن دیگر نیا، این شیشه حالا خنجر است



#حمید_رفائی

@hamidrefaeipoem

قمار

تو بردی و ربوده ای از من قرار را

تقدیم میکنم به تو این افتخار را


عمری درون سینه خودم را فشرده ام

آتش بزن، خراب کن این احتکار را



گفتی که یا بمیرم و یا این که بگذرم

این بار داده ای به خودم اختیار را 


یک عمر ذره ذره بسازی و بشکنی

تنها تو داشتی، چنین پشتکار را


گفتی چرا به غیر تو کس در دلم نبود

خود ساختی برای دلم این حصار را


تنها پناه قلب منی و خدا کند

دولت بگیرد از تو چنین انحصار را


از آن همه عزیزم و عشقم گذشته ای

بر باد داده ای جملات قصار را


با این همه شکایتی از دست عشق نیست

با خود هزار دفعه بگو این شعار را


دنیا برای تو، تو تنها برای من

ای کاش که قبول کنی، این قمار را


#حمید_رفائی 

@hamidrefaeipoem

برای ایران خسته ام


‍ درد یعنی که هر کجا بروی
مردمت از جهان خود سیرند


با دو چشم خودت نظاره کنی
عده ای که گرسنه می میرند


در کجای زمان نوشته شده
در غم کودکی عزا گیرند


زیر دست سگان ادم پوش
کودکانی که زود می میرند


درد یعنی که این طرف مردان
با خجالت همیشه درگیرند


عده ای آن طرف چنان خوردند
تا زمین هست دائما سیرند


درد یعنی که خاک و خون بدهی
خونشان را چه ساده میگرند


جای چاره برای این مردم
در پی یک خلا چه در گیرند


وای، ایران من، چه باید گفت
مردمت از خدا چه دلگیرند


درد یعنی که هر کجا بروی
مردمت از جهان خود سیرند


#حمید_رفایی
#برای_ایران_خسته_ام

عاشقانه


در این زمین خشک، بگو که چه کاشتی
ای عشق تو بگو که برایم چه داشتی


من که خودم به حال خودم زار می زدم
تو انتهای واژه ی "من" ، " آ " گذاشتی


هر قدر هم که فکر کنی در نبودنم
دیوانه ای شبیه دل من نداشتی


بازی همیشه یک طرفه بوده بین ما
من عاشقت شدم، تو محلی نذاشتی


حالا سوال می کنم از تو عزیز دل
من با تو قهر کردم و تو با که آشتی؟


#حمید_رفائی

شب شعر


کاری که انسان کرد را شیطان نیاورد
موسی به دریا هم زد و ایمان نیاورد


این را خدا هم خوب میداند، که بهتر
شیطان اگر سجده بر این انسان نیاورد


آدم یکی بود و مصیبت شد، از این جنس
منت خدایی را، که یک گردان نیاورد


با صد هزار و چند پیغمبر، شکستند
شکر خدا که در زمین شیطان نیاورد


صد بار دور کعبه دنبال خدا گشت
آخر هم افتاد از نفس ایمان نیاورد

#حمید_رفائی

شعرانه


در بیابان باشی و باران بیابی، می شود...
گاه در درگاه حق، شیطان بیابی، می شود...


گاه از خاکی هزاران کاخ می سازند و بعد
لحظه ای آن کاخ را ویران بیابی، می شود...


گاه از یک مار کوچک زهر میبینی و بعد
بعد ها از زهر او درمان بیابی، می شود...


گاه یوسف را عزیز مصر می دیدی و گاه
آن عزیز مصر در زندان بیابی، می شود...


در دکان ها روزگاری میوه می دادند و حال
دین فروشی در همان دکّان بیابی، می شود...


من که باور می کنم هر چیز را اما سوال
این همه آدم، ولی، انسان بیابی، می شود؟

#حمید_رفائی

بیابان

این روز ها که بی تو سرم گرم زندگیست
با شعر، با ترانه دلم تنگ می شود


اصلا نیاز نیست دلیلی بیاوری
من، خود به هر بهانه دلم تنگ می شود


من روز ها اگرچه دلم در پی تو بود
این روز ها شبانه دلم تنگ میشود


با مهربانیم که مرا پس زدی ولی
این بار ظالمانه دلم تنگ می شود


صد بار با دلیلِ دلم خواستم، نشد
این دفعه عاقلانه دلم تنگ می شود


عمریست در پی توام و تو نمیرسی
ای مرگ!!! صادقانه دلم تنگ می شود


#حمید_رفائی


شبتون آروم