❤❤
من دلم از زمانه دلگیر است
دل شکسته بگو تویی یا من
لشکر تو تمام ادم ها
لشکر من، منم، منم با من
#حمید_رفائے
⛭ @hamidrefaeipoem
رفتی، دلیل مختصری هم نداشتم
بیچاره من که دردسری هم، نداشتم
من را دوای عشق صدا میزدی ولی
وقتی دوا شدم، اثری هم نداشتم
آری ثمر نبود،به جز تجربه درعشق
حالا شکسته ام ، ثمری هم نداشتم
چون پادشاه بی کس و کاری که بعد مرگ
یک تخت مانده و پسری هم نداشتم
ای کاش بعد رفتن تو از کنار من
میشد که لااقل خبری هم نداشتم
حالا من و من و من و من مانده درخودم
بیچاره من که دردسری هم نداشتم
#حمید_رفایی
⛭@hamidrefaeipoem
این روز ها که بی تو سرم گرم زندگیست
با شعر، با ترانه دلم تنگ می شود
اصلا نیاز نیست دلیلی بیاوری
من، خود به هر بهانه دلم تنگ می شود
من روز ها اگرچه دلم در پی تو بود
این روز ها شبانه دلم تنگ میشود
با مهربانیم که مرا پس زدی ولی
این بار ظالمانه دلم تنگ می شود
صد بار با دلیلِ دلم خواستم، نشد
این دفعه عاقلانه دلم تنگ می شود
عمریست در پی توام و تو نمیرسی
ای مرگ!!! صادقانه دلم تنگ می شود
#حمید_رفائی
@hamidrefaeipoem
________
دکتر نوشت آخر ڪه از سیگار می میرد
این شاعر دیوانه ی بیمار می میرد
قلبش چنان ویرانه از سیل نبودن هاست
یک روز در زیر همین آوار می میرد
اعدام؟نه، اصلا نیازی نیست ادم ها
قبل از رسیدن به طناب دار می میرد
سلول قلبش میله های بغض می گیرد
من با یقین گفتم ڪه او این بار میمرد
این جنگ جنگی بی سرانجام است وقتی ڪه
بی چارہ ای چون او در این پیکار می میرد
دست از سرش بردار، دنیا ، قول خواهم داد
او با همین سن ڪمش ، دشوار می میرد
تجویز من این است، باید شعر بِنویسد
چون عاقبت از دست این افکار می میرد
#حمید_رفائی
تو بردی و ربوده ای از من قرار را
تقدیم میکنم به تو این افتخار را
عمری درون سینه خودم را فشرده ام
آتش بزن، خراب کن این احتکار را
گفتی که یا بمیرم و یا این که بگذرم
این بار داده ای به خودم اختیار را
یک عمر ذره ذره بسازی و بشکنی
تنها تو داشتی، چنین پشتکار را
گفتی چرا به غیر تو کس در دلم نبود
خود ساختی برای دلم این حصار را
تنها پناه قلب منی و خدا کند
دولت بگیرد از تو چنین انحصار را
از آن همه عزیزم و عشقم گذشته ای
بر باد داده ای جملات قصار را
با این همه شکایتی از دست عشق نیست
با خود هزار دفعه بگو این شعار را
دنیا برای تو، تو تنها برای من
ای کاش که قبول کنی، این قمار را
#حمید_رفائی
درد یعنی که هر کجا بروی
مردمت از جهان خود سیرند
با دو چشم خودت نظاره کنی
عده ای که گرسنه می میرند
در کجای زمان نوشته شده
در غم کودکی عزا گیرند
زیر دست سگان ادم پوش
کودکانی که زود می میرند
درد یعنی که این طرف مردان
با خجالت همیشه درگیرند
عده ای آن طرف چنان خوردند
تا زمین هست دائما سیرند
درد یعنی که خاک و خون بدهی
خونشان را چه ساده میگرند
جای چاره برای این مردم
در پی یک خلا چه در گیرند
وای، ایران من، چه باید گفت
مردمت از خدا چه دلگیرند
درد یعنی که هر کجا بروی
مردمت از جهان خود سیرند
#حمید_رفایی
#برای_ایران_خسته_ام
در این زمین خشک، بگو که چه کاشتی
ای عشق تو بگو که برایم چه داشتی
من که خودم به حال خودم زار می زدم
تو انتهای واژه ی "من" ، " آ " گذاشتی
هر قدر هم که فکر کنی در نبودنم
دیوانه ای شبیه دل من نداشتی
بازی همیشه یک طرفه بوده بین ما
من عاشقت شدم، تو محلی نذاشتی
حالا سوال می کنم از تو عزیز دل
من با تو قهر کردم و تو با که آشتی؟
#حمید_رفائی
کاری که انسان کرد را شیطان نیاورد
موسی به دریا هم زد و ایمان نیاورد
این را خدا هم خوب میداند، که بهتر
شیطان اگر سجده بر این انسان نیاورد
آدم یکی بود و مصیبت شد، از این جنس
منت خدایی را، که یک گردان نیاورد
با صد هزار و چند پیغمبر، شکستند
شکر خدا که در زمین شیطان نیاورد
صد بار دور کعبه دنبال خدا گشت
آخر هم افتاد از نفس ایمان نیاورد
#حمید_رفائی