شعرانه

در بیابان باشی و باران بیابی، می شود...
گاه در درگاه حق، شیطان بیابی، می شود...

گاه از خاکی هزاران کاخ می سازند و بعد
لحظه ای آن کاخ را ویران بیابی، می شود...

گاه از یک مار کوچک زهر میبینی و بعد
بعد ها از زهر او درمان بیابی، می شود...

گاه یوسف را عزیز مصر می دیدی و گاه
آن عزیز مصر در زندان بیابی، می شود...

در دکان ها روزگاری میوه می دادند و حال
دین فروشی در همان دکّان بیابی، می شود...

من که باور می کنم هر چیز را اما سوال
این همه آدم، ولی، انسان بیابی، می شود؟

#حمید_رفائی

بیابان

این روز ها که بی تو سرم گرم زندگیست
با شعر، با ترانه دلم تنگ می شود

اصلا نیاز نیست دلیلی بیاوری
من، خود به هر بهانه دلم تنگ می شود

من روز ها اگرچه دلم در پی تو بود
این روز ها شبانه دلم تنگ میشود

با مهربانیم که مرا پس زدی ولی
این بار ظالمانه دلم تنگ می شود

صد بار با دلیلِ دلم خواستم، نشد
این دفعه عاقلانه دلم تنگ می شود

عمریست در پی توام و تو نمیرسی
ای مرگ!!! صادقانه دلم تنگ می شود

#حمید_رفائی

شبتون آروم

شاعرانه

‍ 

واژه ها را بهم بریز از نو

غزلی تازه دست و پا کردم

من تو را از خودم که نه، هرگز

من خودم را ز خود جدا کردم

لاف عاشق شدن زدم وقتی

من به عشق تو ادعا کردم 

عهد کردم که جان من باشی

جانِ من؛ عهد خود وفا کردم

سرِ تو آسمان زمین آمد

کوه را هم که جا به جا کردم

دوری از تو همیشه راحت نیست

من به عکس تو اعتنا کردم 

تو اگر که خطای من باشی

خوش به حالم اگر خطا کردم

#حمید_رفائی

⛭ @hamidrefaeipoem

شاعرانه

--------------------------------------------------

هر کسی خواست بیاید ،بنویسد ، برود

در و دیوار دلم پر شده از کاغذ خیس

دلم امروز پر از اشک و سراب است ولی

ننگ بر حال دلم، مرگ بر این چشم خسیس

دل من کوچک و چشمان تو دنیای عجیب

چه کنم من تو بگو با دلِ تنهای حریص

من سرابم که به هر سو بروی نیست که نیست

گاهی از معجزه ی بارش باران بنویس

جای املاک کمی دل به زمین وقف کنید

شده یک نامه ی خط خورده ولی دست نویس

من پر از خاطره ام ، دفترم امروز پر است

توام امروز بیا ، خاطره ات را بنویس

#حمید_رفائی

ترانه

___________________________

___________________________

ماهی قلب من تماشا کن

تُنگِ تنها بدون تو مرده

این که رفتی به سمت یک دریا

چه بلایی سر من آورده

من پر از تکه های تنهایی

ترسم اینه کجای دریایی

روز اول نمیره از یادم 

حرف های قشنگ و رویایی

گفتم آخه اسارتت میشم

گفت باید حصار من باشی

من که پر بودم از غم دنیا

گفت باید غبار من باشی

گفتم آخه تو ماهِ دریایی

تو کجا و حصار دنیایی

گفت با تو پر از ترانه شدم

با همین حرف های رویایی

تنگ کوچیکه این و باور کرد

ماهی و برد تا لب دریا

گفت دریا و این همه ماهی

ماهی قلب من تویی ، اما

تا نگاهش به موج دریا خورد 

دست و پای دلم پر از غم شد

من پر از نفرتم از این دریا

ماهی از تنگ قلب من کم شد

گفت باید برم نمیتونم 

غیر دریا نه پر نه بالی نیست

بین دریا و این همه ماهی

جای من بین تنگ خالی نیست

ماهی قلب من تماشا کن

من جلو راهتو نمیگیرم

فکرشو کردی عاشقه دریا

فکر کردی که بی تو میمیرم؟

#حمید_رفائی

#ترانه

😊😊😊

بعد من همه چی شکل قبل میمونه...